پیر لوئیس، ادیب و نویسنده فرانسوی در دهم دسامبر ۱۸۷۰میلادی در بلژیک به دنیا آمد. وی پس از آشنایى با ادبای پاریس، مجله “ادبی لاکونک” را بنیان نهاد. لوئیس از همین زمان نخستین اشعارش را در این مجله منتشر کرد که مورد تحسین قرار گرفت. سرانجام در چهارم ژوئن ۱۹۲۵میلادی، در ۵۵ سالگی درگذشت.
به گزارش پایگاه خبری هنری بُراق حامیم، شاعر، رماننویس و داستاننویس فرانسوی، پیر لوئیس – نام مستعار (پیر فلیکس لوئیس) – در ۱۰ دسامبر ۱۸۷۰ در گنت (بلژیک) به دنیا آمد.
زندگینامه پیر لوئیس
پدرش، پیر فیلیپ لوئیس (۱۸۱۲-۱۸۸۸)، وکیل در دیزی، نزدیک اپرنا، نوه بارون لویی، یکی از مقامات عالی امپراتوری، آن زمان همتای فرانسه بود. از اولین ازدواج، با یک خانم جوان بلانچین، او صاحب پسری به نام ژرژ، سفیر آینده در سن پترزبورگ (۱۸۴۷-۱۹۱۷) شد. همسر دوم او، کلر-سلین مالدان، که در سال ۱۸۷۹ درگذشت، دو پسر برای او به دنیا آورد: پل، که در سال ۱۸۸۴ درگذشت، و پیر، که تحصیلاتش به برادر ناتنیاش، که بیست و سه سال بزرگتر بود، سپرده شد. مادر پیر لوئیس نوه لوئیز جونو، خواهر دوک آبرانتس، و دکتر ساباتیه، پزشک ناپلئون و یکی از بنیانگذاران موسسه است.
پیر لوئیس پس از گذراندن دوره های بلاغت در مکتب آلزاس، وارد فلسفه در دبیرستان یانسون-دو-سایلی می شود، جایی که برای همکلاسی هایش موریس لگران (فرانک نوهاین آینده) و مارسل دروین (برادر شوهر آینده بواسطه آندزه ژید) دارد. او با آندره ژید دوست شد که در آن زمان دانشجوی لیسه هنری چهارم بود.
او دفترهای مدرسه را با بندهایی مملو از رمانتیسمی ساده لوحانه می پوشاند. سپس اصالت او پس از ملاقات با پل والری در پالواس، در جشن های ششمین سالگرد تأسیس دانشگاه مونپلیه، آشکار می شود. او برای آغاز این شاعر زین پس عزیزترین و وفادارترین دوست او باقی ماند، بسیار کرد. La Conque ، یک مجله مجلل، پر از لذت و افتخار چاپ اولین اشعار این یکی، در کنار شعر خودش، که دو سال بعد تحت عنوان Astarté جمع آوری کرد، تأسیس شد.
در سال ۱۸۹۰، لوئیس به استفان مالارمه و سپس به خوزه ماریا د هردیا معرفی شد. اولین ابیات ارزشمند او، L’Effloraison ، در La Revue d’Aujourd’hui با ویرایش Rodolphe Darzens منتشر شد.
در بازگشت از سفر به بایروث و دیدن گراند شارتروز، پیر لوئیس واقعاً درگیر محیط نمادگرایی، بلژیکی و فرانسوی شد، با La Wallonie که توسط آلبرت موکل تأسیس شد، با La Revue blanche و Mercure de همکاری کرد . France et au Centaure ، انتشارات خوب هانری آلبرت، که غزل های باشکوه خود را از Hamadryades در کنار La Soirée avec M. Teste (1890-1896) درج کرد.
از سال ۱۸۹۲، لوئیس شروع به نوشتن نثر کرد، با ترجمه ای از Poésies de Méléagre ، داستان های غنایی لدا ، آریان ، La Maison sur le Nil و در نهایت Chansons de Bilitis خارق العاده ، یکی از شاهکارهای او بشمار می رود. شادترین نمونه اشعار منثور که تا به حال به زبان فرانسوی تصور شده است.
در طول اقامت در لندن در جمع اسکار وایلد ، که سالومهاش را تصحیح کرد، مستقیماً به زبان فرانسوی نوشته شده بود، اولین پیشنویس شعر آفرودیت را انجام داد، رمانی که شهرت او را تقدیس میکرد و فصل اول آن، سال بعد. موضوع بروشوری با عنوان Chrysis ou la Cérémonie matinale . آفرودیت که در لاپراس توسط A.-Ferdinand Hérold تکمیل شد، برای اولین بار در Mercure de France ، تحت عنوان L’Esclavage ظاهر شد. سپس آلفرد والت موافقت کرد که آن را در حساب شخصی خود منتشر کند. اما یک مقاله دو تیرامبی در مجله با امضای فرانسوا کوپه (که ژرژ لوئی نگران جسارت برادرش به او گزارش داد) ناگهان برای این رمان «آداب باستانی» ثروتی به دست آورد که ظاهری بیهوده و شهوانی دارد و در واقع عذاب را ترسیم می کند، درام جبران ناپذیر بوجود آمد.
دوران نوجوانی که در جستجوی عشق واقعی سپری شد. پیر لوئیس این عشق را به مدت سه سال تجربه کرد که تا آن زمان پیروزمندانه و امیدوارکننده بود. این شور مشترک بسیار بلند و طولانی در سال ۱۸۹۸ با بندهای L’Apogée پایان یافت که بعداً در Pervigilium Mortis و سپس در رمان پس از مرگ روان ( Psyche) گنجانده شد.
در همان سال ۱۸۹۸ داستان دومی به نام La Femme et le Pantin ظاهر شد که قدرتمندتر و مستقیم تر از آفرودیت بود، اما فقط بدبینی آن را تایید کرد: کارمنی جدید ، کمتر تلخ و بدون خشکی بود. آیا باید هم به انفجار غیرقابل پیشبینی آفرودیت و هم به شکست تنها عشق زندگیاش، عقیمی ناگهانی که چنین خالق زودرس قبل از سی و پنجمین سالگی اش ضربه خورد، نسبت داد؟ اینطور نیست که آثار معدود دیگری که از ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۶ جانشین یکدیگر شدند، می توان گفت اصلاً ناچیز بود: بنابراین، صفحات پربار یا عمیق ماجراهای پادشاه پائوزول ، بیبلیس ، لو هوم دو پورپر ،Sanguines et d’ Archipel ، دوستان، واقعیت این است که از این آخرین تاریخ، یکی از وسیع ترین و بارورترین اذهان زمان خود به سختی خود را نشان می دهد، مگر با آثار فاضله و تفسیر، که او فقط تکه هایی از آنها را آشکار نمی کند، و از طریق تبادل مکاتبات با ژرژ لوئیس و چند تن از دوستانی که قابل اعتماد و سخاوتمند باقی ماندند: پل والری (که در آن زمان مشغول نوشتن La Jeune Parque بود )، آندره لیبی، ژیلبر د وویسین، کلود دبوسی (که یک بار عمل اول پلئاس را در خانه اجرا کرده بود. )، کلود فار، فرناند گرگ …
از سال ۱۹۱۴، پیر لوئیس، از همسرش لوئیز دو هردیا جدا شد، در سال ۱۸۹۹ ازدواج کرد، و در خلوت روستای بولن ویلیرز بازنشسته شد. او ده سال در آنجا در مراقبه زندگی کرد. یک شب در نوامبر ۱۹۱۶، او در کشویی که از سال ۱۸۹۹ بسته بود، پیش نویس فراموش شده Pervigilium Mortis را پیدا کرد . پس از آن بود که او شعر بزرگ خود را و همزمان با سرودن «اصلی و شعر» به پایان رساند. اما به زودی سلامت او که قبلاً از بخاطر بهداشت نامناسب، بی خوابی و مطالعه زیاد رنج آسیب دیده بود، به فلج و نیمه کوری تنزل یافت.
پیر لوئیس در ۶ ژوئن ۱۹۲۵ در سن ۵۴ سالگی در پاریس درگذشت.
مطالب جالب
بخش کودک رادیو نمایش راهاندازی شد/ قصهخوانی و داستانگویی
زندگی مبارز محبوب و قهرمان عرب در کتاب «آزادترین مرد جهان»
اجلاس نیشابور؛ «زبان فارسی ستمستیز و گفتوگومحور است»