
این مقاله تحقیقی است در ارتباط هنر با تکنولوژی. مبنای تحقیق در وهلهی نخست دو رساله از مارتین هیدگر فیلسوف آلمانی است. ذکر این مطلب در اینجا بدین مناسبت است تا از ارجاعات مکرر به این دو رساله مگر در مواردی که عباراتی مطول یا بندی کامل ترجمه شده خودداری شود. اما اگر گاهی ملاحظه میشود که سیاق مطلب تا حدی گفتارگونه است، بیشتر بدان جهت است که تحقیق، اولبار برای تدریس در کلاس «فلسفهی هنر و زیباییشناسی» رشتهی فلسفه در دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران تهیه شده است. لذا نباید این نوشته را یک تحقیق فنی و کامل تلقی کرد. این مطلب، در عین حال اذعان به این است که نوشتهی حاضر برای رسیدگی به حقیقت هنر و تکنولوژی و تبیین مناسبت میان آندو به هیچوجه مستوفا نیست و خواننده برای تفاصیل بیشتر باید به اصل رسائل فوق مراجعه کند.
تحقیق در حقیقت هنر و تکنولوژی و تبیین و توضیح مناسبت و بستگی میان آن دو آسان نیست. حتی ممکن است اینکه درصدد برآمدهایم تا دو امر کاملاً مباین و متنافر را در مناسبت و بستگی با یکدیگر تلقی کنیم، با قدری اعجاب و استبعاد همراه باشد .
ما معمولاً از هنر، کارآزمودگی و مهارت در ارائهی چیزی یا تقلید و محاکات از آن را مراد میکنیم(۲) یا در تبیین آن به قوهی ابداع و نبوغ و ابتکار و به اصطلاح خلاقیت هنرمند متوسل میشویم. در مواردی هم منظور ما از هنر، صرف آثار هنری است. تعابیر و تلقیهای دیگری هم داریم که در همهی آنها یا هنر را به هنرمند احاله میدهیم یا به اثر هنری. در همهی این موارد حقیقت هنر پوشیده میماند. مسئله در مورد تکنولوژی هم همینطور است و ما معمولاً از تکنولوژی طریق تولید ماشینها و ابزارهای فنی یا ادوات و وسایلی را که برای نیل به اغراض عملی یا تمشیت امر اعاشه و رفاه به کار گرفته میشود مراد میکنیم.
در این صورت، به تأملات و مداقّههای جامعهشناسانه و اقتصادی و اخلاقی و سیاسی و نظایر آن بسنده میکنیم و از حقیقت تکنولوژی پرسش نمیکنیم. اما اگر به این مسئله توجه کنیم که لفظ تکنولوژی (technology) مأخوذ از واژهی تخنهی (techne) یونانی است و «آنها هنر،(۳) به معنای درست کلمه، و اثر هنری(۴) را تخنه مینامیدند»،(۵) مناسبت و بستگی میان هنر و تکنولوژی تا اندازهای روشن میشود. همین مسئله در عین حال موجب میشود تا پرسش از نسبت میان هنر و تکنولوژی در صورت پرسش از نسبت میان تخنه و تکنولوژی مطرح شود.
● تخنه چیست؟
در نظر یونانیان، تخنه نحوی دانستن(۶) است و با شناسایی(۷) مناسبت دارد.(۸)
اما این دانستن (علم) از طریق مشاهده یا حصول صورت شیء در عقل یا واصل شدن نفس به معنی شیء کسب نمیشود و از طریق استنتاج از مبادی معلوم هم به دست نمیآید، بلکه:
دانستن در معنای اصلی لفظ تخنه این است که از آغاز مصرّانه برای نظاره به ماورای آنچه زمانی عطا میشود مهیا باشیم.(۹)
یعنی منتظر و بهوش باشیم تا جلوهای را که رخ مینماید و ظهوری را که دست میدهد صید کرده، از آن خود کنیم. لذا در تخنه همواره دانایی و پیشفهم و بینشی قبلی از نتیجهای که باید حاصل شود وجود دارد.
این معنای تخنه- که ربطی به تکنولوژی جدید ندارد- معادل است با یکی از اصطلاحات حکمی دورهی اسلامی، و آن اصطلاح «صناعت» است و آن:
در عرف عام علمی است که با اشتغال و دست یازیدن به عمل حاصل شود، مثل دوزندگی و نظایر آن که حصول آن (علم) متوقف بر مزاولت (دست یازیدن به) عمل و ممارست است و در عرف خاص علمی است که متعلّق به کیفیت عمل است و مقصود از آن همان عمل است، خواه با دست یازیدن به عمل همراه باشد چون دوزندگی و امثال آن و خواه نباشد مثل علم فقه و منطق و نحو و حکمت عملی و نظایر آن که در حصول آن به دست یازیدن به عمل حاجت نیست و گاه نیز بر هر علمی که شخص به ممارست در آن میپردازد تا اینکه حرفهی او شود صناعت گویند.(۱۰)
همچنین در مورد صناعت گفتهاند:
ملکهی نفسانیهای است که از آن افعال اختیاری بدون اندیشه و تأمل (یعنی بداهه) صادر میشود.(۱۱)
بنابراین، نباید تخنه را صرفاً مهارت یا قدرت ساخته و پرداخته کردن چیزی بدانیم. تخنه در درجهی اول نحوی علم است، اما علمی است که متوجه به فرا-آوردن (ابداع)(۱۲) است. اهل تخنه معمولاً چیزی را ابداع میکنند، اما مسئلهی مهم این است که ابداع و فراآوری آنها مبتنی است بر علم و دانستگی قبلی، و درست همین علم و دانستگی قبلی است که نوع و چگونگی کاربرد آلات و مناسبت وسایل و ادوات لازم برای ابداع و همچنین مواد و اجزای مناسب را تعیین میکند. در این خصوص از باب مثال میتوان گفت که اسلاف ما نیز چون لفظ «حکیم» (به معنای طبییب) را بر کسی اطلاق میکردند، صرفاً به مهارت و توانایی عملی او نظر نداشتند.
در نظر آنان حکیم در عین حال حکمت طب را نیز میدانست و علم و دانایی مربوط به طبیعت بدن و طبیعت ادویه را دارا بود.(۱۳) و درست همین علم و دانایی قبلی او از طبیعت امزجه و ادویه بود که در مقام عمل و فراآوری و ایجاد صحت و دستیابی به اعتدال و سلامت بدن راهنمای او در چگونگی استفاده از داروها و اتخاذ طرق مناسب بود. همین مطلب در لسان قرون وسطاییان با تعبیر دیگری آمده است. آنها گفتهاند: «صناعت (هنر) بدون علم هیچ است»،(۱۴) یعنی اهل تخنه (صناعتپیشگان)، اهل علم و دانایی در آن رشتهاند و به حکمت آن فن واقفند. بنابراین:
کلمهی «تخنه» بر نحوهای از علم و دانستن دلالت دارد. دانستن در عامترین معانی کلمهی «دیدن»، به دیدار آمدن است، یعنی ادراک آنچه به حضور آمده است کما هو حقه. زیرا در تفکر یوناییان ماهیت دانستن مشتمل بر الثیا (حقیقت)، یعنی کشف حجاب از موجودات (اشیا) است. همین دانستن است که همهی تصرفات و دست یازیدنهای ما را به جانب موجودات تأیید و هدایت میکند. تخنه را اگر همچون دانستنی که یونانیان آزمودهاند لحاظ کنیم، نحوی فرا آوردن موجودات است از آن حیث که موجودات حاضر بماهی را از خفا و پوشیدگی(۱۵) به در میآورد و بهخصوص آنها را در ظهور و نامستوری هیئت ظاهریشان(۱۶) فرا میآورد (به دیدار میآورد). تخنه هرگز بر (صرف) فعل ساختن(۱۷) دلالت ندارد.(۱۸
مطالب جالب
آخرین اجرای ارکستر سمفونیک تهران در ۱۴۰۳
ارکستر زهی پارس در تالار رودکی
کنسرت ارکستر موسیقی ملی ایرن «به استقبال بهار»